اين وبلاگ در باره آويسا  زندگي تازه شروع شده اش است

مامان نرو

فردا قرار بود مامان بره سر كار

من خيلي دعا كردم نره

و محمود به خاطر گرمي هوا و يا ترس از اعتصاب و يا بهش الهام شد و فردا را هم تعطيل كرد(:

من امروزهمه تلاشم را كردم كه به بابا و مامانم ثابت كنم كه هنوز برايم زود بي مامانم با كس ديگه چند ساعت بمانم........







متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی